خدمت بی منت اصناف و بازاریان همدان

اینها خاطرات من از اولین اردوی جهادی است.

تنها هدفم از این حضور، خدمت به همنوعانم بود و اینکه این هدف چه لحظاتی را برایم به ارمغان آورد، خدا داند و بس… خدمت به کسانی که دسترسی کمتری به خدمات، نسبت به ما شهرنشینان دارند.

از قبل به همت هیات رییسه اتاق اصناف مرکز استان همدان و بسیج اصناف، تدارک خدمات در قالب آموزش های پزشکی و دامپزشکی و فرهنگی و خدمات صنفی دیده شد و اندکی منسوجات و هدایایی برای افراد نیز تدارک دیده شد و خیرین اصناف از اتحادیه های صنفی مثل همیشه در صحنه حاضر شدند و من نیز عضو کوچکی از جامعه ی اصناف، برای نخستین بار سعادت حضور پیدا کردم.

اعلام شد روز سی ام آبانماه همگی در اتاق اصناف حضور بهم رسانند. شناسایی روستای محروم از چند روز پیش در دستور کار قرار گرفت و روز موعود با وجود بارش باران و در پس آن برف و کولاک در جاده، تیم جهادی به حرکت درآمد. چهره ها همه مشتاق و دوستان همه به اصطلاح ” پاشنه کشیده ” حتی با خودروهای شخصی، سعی به حضور در این امر جهادی را داشتند. از نظر من آن روز چهره ها گشاده تر به نظر می رسید، گویا نفس ها گرم تر و دست یاری همه پر توان تر شده بود؛ چرا که گاهی در زندگی پر سرعت امروز می شود کمی مکث کرد و کمک به هم نوع خود را سرلوحه ی کار قرار داد؛ چرا که گاهی خدا می خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد و بدان که وقتی دستی را به یاری نی گیری، دست دیگرت در دست خداست.

به روستا رسیدیم، روستایی در انتهای جاده، خانه های روستا در یک منطقه ساخته شده و زمین های دیم کشاورزی در اطراف به چشم می خورد. طبیعت تا حدی بکر و منازل بافت روستایی و کمی معماری جدید هم چاشنی داشت. خانه بهداشت در اول روستا با ساختمانی بسیار ساده، مکانی برای حضور پزشکان جهادی جهت ویزیت و معاینه ی افراد و انجام تست بینایی سنجی شد. سپس تیمی از جهادگران آنجا رفته و با امکاناتی اندک شروع به خدمت رسانی کردند. ایستگاه بعدی، حضور در حسینیه روستا بود که جهادگران پس از عبور از پل شکسته ی روستا که به دلیل طغیان رودخانه از بین رفته بود، مشغول به صرف صبحانه شدند و پس از رفع خستگی کوتاه، هر یک جهت خدمت رسانی به گوشه ی روستا رفتند؛ ماشین حمل شیشه با مقداری بار شیشه جهت ارائه خدمات، جوشکاران، تکنسین های ساختمان، تعمیرکاران لوازم برقی، تعمیر کاران دوچرخه و موتور و حتی آرایشگران مردانه به محض تقاضای روستاییان امداد رسانی را آغاز نمودند.

تیمی که من در معیت ایشان بودم، وظیفه رسیدگی به بانوان روستا را داشت و خدمات آرایشگری و خیاطی و تقدیم لوازم و ملزومات ضروری به ایشان را در دستور کار داشت که کلیه امور به خوبی انجام شد. چهره ی زنان روستا برایم تداعی تابلوی ماندگار لبخند ژوکوند را داشت. خنده های غمگین و پر از رمز و راز، بسیار مسن تر از سن واقعی. دچار پیری زودرس به دلیل ازدواج در سنین پایین و زایمان های متعدد و نداشتن سطح سواد و تحصیلات؛ و پای درد و دل هر مادری در روستا می نشستیم اکثرا از نگرانی خود در مورد آینده دخترانشان سخن می گفتند و گویا پسران آنچنان دغدغه ای برایشان نداشت و فرزندان ذکور، همچنان به دید نیروی کار و نان آور خانواده بوده و از دیدگاه خود من، بیشتر مشکلات روستا و محرومیت آن گریبان گیر دختران است…

مسیر بعدی مدرسه روستا بود که با کمبود منابع مالی و امکانات و تجهیزات آموزشی و ورزشی برپا شده بود؛ اما به هر حال راه اندازی آن برای پیشگیری از ترک تحصیل فرزندان روستا حائز اهمیت بود. به محض ورود به مدرسه و رویت چهره های معصوم کودکان اشک از چشمانم جاری شد و لحظه ای در فکر فرو رفته و سپس خود را جمع کرده و در معیت دوستان با همیاری گروه ارکستر که همراهمان بودند، سرود سلام فرمانده را خواندیم و خواننده با اینکه اشک از چشمانش جاری بود سعی داشت با نواختن آهنگ های شاد کودکانه دل حضار را بدست آورد. در میان جمعیت، چهره رییس اتاق اصناف که از سویی اشک می ریخت و سعی به خدمت رسانی به بچه ها را داشت، برایم هویدا شد. دستانش پر از هدایا بود و با بازی های کودکانه دوست داشت دل آنها را برای لحظه ای شاد کند. سایر هیات رییسه اتاق نیز با ایشان هم رکاب بودند. در یکی از کلاس های درس، افرادی مشغول کوتاه کردن موی دانش آموزان بودند و در اتاقی دیگر مشاور جهادی با دختران دانش آموز به گفتگو مشغول بود. در کلاسی دیگر از مدرسه که چشم همه ی بچه ها به آنجا بود و می توان گفت در آن برهه ی زمانی اتاق طلایی بود، تمامی هدایا و اهدائیات توسط بسیج بصورت پک های بسته بندی میشد و در نهایت به آنها تحویل داده شد.

نماز عشق…

سپس جهادگران با صدای اذان همگی به حسینیه ی روستا رفتند تا زیباترین جلوه ی وحدت را به تصویر بکشند و شانه به شانه در حضور معبود به نماز ایستادند و سجده ی عشق بر زمین گذاشتند. سپس رییس اتاق اصناف مرکز استان همدان خطاب به حاضران گفت: یکی از برکات انقلاب همین اردوهای جهادی و حضور خودجوش افراد در مناطق محروم است. وی خاطر نشان کرد افرادی که امروز در اردوی جهادی شرکت کردند و با مردم این روستا انس گرفتند، قطعا جایگاه بالایی در عرش خداوند خواهند داشت و در خاتمه از تمامی جهادگران و خیرین این اردوی جهادی نامبرده و قدردانی نمود.

در نهایت کلیه ی افراد روستا به صرف نهار دعوت شدند و با رضایت به خانه هایشان رفتند و من به رفتنشان نگاه می کردم که شاید دیگر هرگز آنها را نبینم .

و اردوی جهادی تا عصر آن روز ادامه داشت و بازدید از خانواده های جانباز و ایثارگران روستا و دلجویی از ایشان نیز صورت پذیرفته و تمامی خدمات نیز توسط جهادگران انجام گردید.

بهار احمدی مسئول روابط عمومی اتاق اصناف مرکز استان همدان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا